امان از این روزگار كرونایی... امان... همین یك جفت جوراب و شاید هم یك عرقگیر مردانه سهمشان بود، به بهانه كرونا پیچاندید! خدا را خوش میآید؟ دلتان میآید اصلا؟ از كل سال همین یك روز را دارند آن هم.... اصلا این روزگار، دیگر روزگار بشو نیست... آخر چه كسی دلش میآید همین هدیه كم و ناقابل را از كسانی كه سر تا سر سال كار میكنند و زحمت میكشند، به امورات درونی خانه هم رسیدگی میكنند و حواسشان به همه چیز هست دریغ كند.
نمره چشمهایتان هم رفته بالاتر؟ عینكتان ته استكانی شده؟ هیچ اشكالی ندارد. هر وقت قبض برق پرداخت كردید حساب میآید دستتان كه پدر چه درك بالایی داشته و شما چه ناخلف بوده اید كه عین بچه تخسهای چهار پنج ساله حواستان نبوده به بابابرقی درونتان كه هی میگفته هرگز نشه فراموش لامپ اضافی خاموش!
حالا اینها هیچ... اگر پدر به موقع نرسد خانه و تلویزیون را روشن نكند، عمرا شما از اخبار موثق باخبر شوید، سرتان را فرو میكنید توی توهمات خبری مجازی و از دنیا بی خبر میمانید! پدر یعنی تماشای اخبار سر وقت مشخص، حتی در زمانهایی كه شما نمیخواهید خبر ببینید. خب... این آگاهی از رویدادهای جهان خودش اتفاق بیاهمیتی است؟ نه. خودتان هم میدانید كه نیست. خودتان هم میدانید كه سالی یك جفت جوراب و احتمالا در صورت خوب بودن اوضاع مالیمان یك عرقگیر مردانه، در برابر این همه لطف چقدر كم و ناچیز است... حالا باز هم خودتان را بزنید به آن راه و بگذرید....
این پدرها را میشناسید؟
حالا
كه شما این همه با پدرها شوخی كردید، ما هم میخواهیم به شوخی تان ادامه
دهید و معروفترین پدرهای كارتونی را با هم مرور كنیم. میدانیم پدرها این
بخش را هم میخوانند و میخندند. هر چند احتمالا هر كدام از پدرها هم
ابعادی از این شخصیتها را در خود داشتند.
پدر ژپتو
مظلوم
ترین و مهربان ترین پدر كارتونی. آنقدر غصه خورد تا این پینوكیو آدم
شود... امیدوارم پدرهای ما هم این روز طلایی را ببینند... خب بگذریم، هر
چند كه احتمالا پدرها با این یك بخش قضیه كلی كیف كرده باشند!
پدر تاك
رابین هود بازها میدانند پدرتاك كه بود و چه كرد. حالا چقدر پدر بودونبود را ولش كنید، ما به عنوان پدر میشناسیمش دیگر...
پدر پسر شجاع
می
تواند به دعواهای پسرش نگاه كند، آن هم تا حدی خونسردانه كه وقتی نصیحت
میكند هم پیپ از دهانش بیرون نیفتد. پسر شجاع از كله شیپورچی بالا برود و
او همان طور خونسردانه بگوید آفرین پسرم بزن... بزن....
بابا لنگ دراز
تمام
عشق و امید جودی آبوت بود دیگر... یادتان هست كه؟! بابالنگ دراز عزیز پدر
واقعی جودی نبود اما زندگی اش را عوض كرد. كاری كه حتما خیلیها در این
دنیا یواشكی انجامش میدهند و ما بیخبر میمانیم.
دكتر ارنست
این
یكی را ما دهه شصتیها خوب تماشا كرده ایم. خانواده دكتر ارنست وقتی گیر
افتادند وسط یك جزیره همین پدر عزیز بود كه خانه درختی ساخت و كلی فداكاری
كرد تا نجاتشان بدهد و زنده بمانند.